نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - حسین زمان
قسمت نخست خاطرات شهید «شکرالله شحنه»
برادر شهید «شکرالله شحنه» نقل می‌کند: «پدر گفت: هر کاری بخوای برات می‌کنم، اصلاً خونه رو به نامت می‌کنم، فقط نرو! گفت: یعنی خدا این قدر قبولم نداره وقتی شهید شدم یک خونه بهم بده تا همه با هم توی اون زندگی کنیم؟»
کد خبر: ۵۶۶۲۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۹

همسر شهید «محمدابراهیم آقایی» نقل می‌کند: «مادرش در خواب محمدابراهیم را دید که گفت: مامان من در رکاب حسین زمان شهید شدم. اگه می‌خوای گریه کنی، برای امام حسین گریه کن که مظلومانه شهید شد.»
کد خبر: ۵۵۱۹۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۰

نوید شاهد - شهيد «محمد يداللهى» در وصيت نامه خود مى گويد: «من مردن را بهتر از زندگی ذلت بار ترجیح می دهم و در جواب حسین زمان لبیک می گویم.» گزيده وصيتنامه اين شهيد بزرگوار را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
کد خبر: ۴۸۷۶۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۲۳

مروری بر وصیت نامه شهید«علی نقی مرادی نامیوندی»
شهید«علی نقی مرادینامیوندی» در وصیت نامه خود نگاشته است: ای امام عزیز! تو از من راضی باش، که من برای احیاء دین و دفاع از حسین زمان ، تمامی اعضا و دل و جانم را هدیه می دهم، تا اسلام و قوانین حیات بخش آن، در سراسر جهان گسترش یابد.
کد خبر: ۴۷۰۰۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۴

معرفی شهدای خرداد استان کرمانشاه (93)؛
شهید کرم علی لرستانی می گوید: هل من ناصر ینصرنی لبیک یا خامنه ای، اگر روز عاشورا نبودم حسین ( ع ) را یاری کنم و با کفار و منافقین از خدا بی خبر بجنگم، در صف مردان اسلام آن زمان قرار گیرم، بحمد الله امروز توانستم فرزند زهرا ( س ) را یاری نمایم
کد خبر: ۴۵۷۱۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۵

فرازی از کلام سرباز شهید منصور مرزبانی؛
شهید منصور مرزبانی می گوید: و اما منافقین کوردل بدانند که من راه خود را انتخاب کرده ام و هیچ گونه زور و اجباری در آن نبود و فقط خواستم به ندای " هل من ناصر ینصرنی" حسین زمان ، امام عزیز، لبیک گفته و به جبهه بروم تا بجنگم که این جنگ، جنگ تمامی حق علیه تمامی کفر است و تمام مستضعفین جهان به سرنوشت آن چشم دوخته اند و دعا می کنند که حق پیروز شود و آنان، یعنی منافقین که این چیزها را نمی فهمند.
کد خبر: ۴۴۹۷۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۰۴

به روایت ازغلامرضا خوشبو
روز عملیات فرا رسید محورها و ستون ها مشخص شده بود این اولین باری بود که بین محور عملیاتی ما فاصله افتاد. اولین ستون حرکت کننده، حسین بود. قبل از حرکت به طرفم آمد نگاهمان در هم گره خورد، برق چشمان حسین، اشک را در چشمم جاری کرد.
کد خبر: ۴۳۸۵۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۷